قبل از توضیحاتی در مورد سرزنشگر بهتر از مروی از توصیف دکتر جان دیمارتینی در مورد افسردگی کنیم ؛ افسردگی، مقایسه واقعیت کنونی با رویایی که در مورد زندگی دارید است.
بسیاری از ما همیشه تلاش کردیم کارمان را “درست” انجام بدهیم. هر سؤالی که معلم میپرسید دستمان را بالا میبردیم و بهترین جواب ممکن را میدادیم و خودمان را دائماً برای رسیدن به موفقیت به جلو هل میدادیم. برخی از ما حتی در درون دانشگاه هم این روحیه را حفظ کرده و همیشه دنبال رسیدن به بهترینها بودهاند. با این مطلب از بلاگ مرکز مشاوره بینش نوین، همراه باشید.
دوستی را به خاطر دارم که در دوران کودکی همیشه بهترین شاگرد کلاس بود و موفق شد حقوقدان برجستهای شود. مشکل از آنجایی شروع شد که از نظر روانی به مشکل برخورده بود و از خلق پایین رنج میبرد، در نهایت با مراجعه به روانشناس فهمید که از اختلال افسردگی اساسی رنج میبرد. اما مانند هر کمالگرای دیگری او هم تلاش کرد با بیشتر کار کردن بر افسردگی خود غلبه کن اما اوضاع آن طوری که میخواست پیش نرفت و در نهایت در اواخر سی سالگی با افکار خودکشی دوباره پیش روانشناس بازگشت. میل و آرزوی عمیق او برای کامل بودن آرامآرام او را به لبه پرتگاه نزدیکتر میکرد.
گاهی اوقات به نظر میرسد، افکاری که در ذهن شما وجود دارد، متعلق به شما نیست و زمزمههایی است از گذشته که رهایتان نمیکند. این صدا دائماً شما را در شرایط ناخوشایندی قرار میدهد و برای اینکه بتوانید خود را از شر آن خلاص کنید تلاش زیادی انجام میدهید اما او باز هم حضور دارد.
اگر افسردگی بیش از حدباعث به هم خوردن رابطه زناشویی شود، باید به کمک مشاور و دریافت نوبت مشاوره ز یر، این مشکلات را رفع کنید:
- مشاوره خیانت همسر (اگر افسردگی شما ناشی از خیانت همس در رابطه با شما باشد)
- مشاوره طلاق (اگر افسردگی شما ناشی از پشت سر گذاشتن دوران جدایی و طلاق باشد)
- مشاوره جنسی (اگر افسردگی شما ناشی از سردمزاجی و مشکلات جنسی در رابطه با همسرتان باشد)
در این مقاله میخواهیم سفری را شروع کنیم و سرزنشگر درون را بهتر بشناسیم.
سؤال مهم؛ انگیزه دادن یا سرزنش کردن؟
اجازه بدهید که از اینجا شروع کنیم؛ هر داستانی یک قهرمان و ضد قهرمان دارد. قهرمان داستان ما خود شما هستید و ضد قهرمان هم سرزنشگر درون. تا حالا شده بخواهید برای چند لحظه سرزنشگر درون خود را ساکت کنید و از خودتان بپرسید که چرا همه چیز باید کامل باشد یا اینکه چرا باید این همه خود را سرزنش کنید؟ پاسخ به این سؤال بسیار ساده است، شما کامل نیستید و زمانی که این جمله را با خود تکرار میکنید سرزنشگر درون شما چند صد جمله سرزنش آمیز هم به انتهای آن میچسباند.
هدف او این است که شما تبدیل به انسان بهتری نسبت به خودتان بشوید، همان طوری که مادر یا پدرتان همیشه در گوشتان زمزمه میکردند. او میخواهد شما را به سوی کمال هدایت کند، اما مسئله این است که تمام این حرف و زمزمهها با ذات انسانی در تعارض است زیرا ما نمیتوانیم کامل و بدون نقص باشیم. بنابراین قسمت دوم این داستان که سرزنش است آغاز میشود. سرزنش برای چیزی که به هیچ عنوان نمیتوانید باشید.
ما باید درک کنیم که مشکل از سرزنشگر درون است نه رفتار ما
باید با دقت زیادی به پیامهای آن گوش کنیم اما اجازه ندهیم که سرزنش ما را به هم بریزد. در ورای تمام این سرزنشها، بخشی از روان ما قرار دارد که نگران دستاوردهای ما در زندگی است. ما باید به آن گوش کنیم اما اجازه ندهیم که همه چیز را زیر سؤال ببرد.
یادتان باشد که سرزنش و انتقاد همیشه آزار دهنده است فقط میزان آن متفاوت است. بنابراین در قدم بعدی باید صدای سرزنشگر درونی خود را با پیامهای حمایتی و آرامشبخش نسبت به خودتان تغییر دهید. این کار نیاز به زمان و دیسیپلین زیادی دارد اما میتواند اتفاق بی افتد. یادمان باشد که دنیای اطراف ما فقط انعکاس دهنده آن چیزی است که در درون ما اتفاق میافتد.
مثلاً میتوانید از جملاتی نظیر من تمام تلاش خودم را کردم، استفاده کنید. البته حواستان باشد که ما قرار نیست ماهیت اشتباه شما را زیر سؤال ببریم، یعنی میدانیم که اشتباه کردهاید، هدف ما این است که به شما کمک کنیم تا رابطه بهتری و سالمتری با خود برقرار کنید. در ورای این رابطه میتوانید دلیل اشتباه خود را بهتر ببینید و برای جبران آن تلاش کنید.
سرزنشگر درون معمولاً شما را در مسیر خود تخریبگری قرار میدهد. بعد از مدتی احساس عمیقی از ناامیدی و ناتوانی در وجود شما شکل میگیرد که حاصل از تجربه یک شرم درونی میباشد. ناامیدی و ناتوانی احساساتی بسیار ناخوشایند هستند که آرامآرام شما را در مسیر سقوط قرار میدهند.
یادتان باشد که شما قرار نیست سرزنشگر درون را نابود کنید
بلکه باید در مقابل آن بیاستید و از او بخواهید شیوه نرمتری برای صحبت با شما انتخاب کند. بسیار مهم است که این مسئله را تمرین کنید. مثلاً از تمرین صندلی خالی استفاده کنید؛ روی یک صندلی شما قرار دارید و صندلی دیگر بخش سرزنشگر شما. در ابتدا روی صندلی سرزنشگر نشینید و با صدای بلند خود را سرزنش کنید. سپس بر روی صندلی مقابل بنشینید و در مورد احساستان حرف بزنید. به بخش سرزنشگر بفهمانید که شایسته سرزنش و انتقاد نیستید. این تمرین به شما کمک میکند که فضای ذهنی خود را تقویت کنید. در این خصوص می توانید روی کمک های مشاوره خانواده، حساب کنید.
یک پاسخ
خیلی ممنون