با مشاوران روانشناس مرکز مشاوره بینش نوین در کنار شما هستیم.
کدام شغل را انتخاب کنیم بهتر است؟
چه اتومبیلی را بخریم ؟
آیا بهتر است از او بخواهید با شما ازدواج کند؟
آیا برای داشتن فرزند دیگر آماده هستید؟
آیا همین خانه برای شما مناسب است یا باید قبل از اینکه پیشنهادی ارائه دهید موردهای دیگر را به دقت نگاه کنید؟
زندگی پر از انتخابهای دشوار است و هرچه بزرگتر باشند، و گزینههای بیشتری داشته باشیم، کار سخت تر میشود.
در حقیقت، مغز ما سیستمی نسبتاً دودویی دارد.
وقتی دو گزینه به آن ارائه میشود، میتوانند خیلی سریع واکنش نشان دهند، به خصوص وقتی که یکی خیلی بهتر باشد.
اینجا بایستید و در آبهای مواج غرق شوید، یا روی آن سنگ بزرگ بپرید و در امان بمانید؟ انتخاب آسان است.
اگر گزینههای بیشتری سر راهمان قرار داده شود، انگار در مخمصه گیر افتادهایم و نمیدانیم چه کاری درست است.
روی صخره بپرید یا از درخت بالا بروید؟ ما نمیدانیم به وضوح کدام انتخاب بهتر است و تحقیقات نشان میدهد، مردم اصولاً هیچ انتخابی انجام نمیدهند زمانی که در مواجه با چند موقعیت برابر قرار میگیرند.
تمرین، تجربه و تکنیک های مبتنی بر تجربه به ما کمک میکند تا توانایی و مهارت تصمیم گیری در کسری از ثانیه را یاد بگیریم.
(به عنوان مثال، “اگر شک دارید، به سمت چپ بروید” تاکنون این تکنیک برای من بسیار خوب عمل کرده است).
خوشبختانه ما به طور معمول با تصمیمهای فوری روبرو نمیشویم، تصمیمهایی که گفته میشود یا انجام میدهی یا خواهی مرد، به این معنی که هیچ راهی برای انجام ندادن نداری چون اگر انجام ندهی شکست خواهی خورد – ما معمولاً قدرت تصمیمگیری داریم و کاری را انجام میدهیم که از آن لذت میبریم .
از قبل مزایا و معایب را بدانید
یک داستان قدیمی، لیستی از معایب و مزایا درست کنید.
شما دو ستون بر روی یک کاغذ درست میکنید و تمام موارد مثبت ناشی از انتخاب را در یک ستون و تمام موارد منفی را در ستون دیگر یادداشت میکنید.
در پایان، طرفی که بیشترین تعداد ثبت شده را داشته باشد، برنده میشود و نهایتا تصمیم شما خواهد بود.
اما این استراتژی وزن متفاوتی که هر مورد مثبت یا منفی دارند را در نظر نمیگیرد.
اگر یکی از نکات مثبت شما “درآمد یک میلیون دلاری باشد” و یکی از موارد شما به عنوان معایب، این است که “ممکن است ناخن شما از جا کنده شود”، آنها دقیقاً با یکدیگر قابل جبران نیستند.
بعضی افراد اینطور به این مشکل پاسخ میدهند که برای هر یک از اجزا در لیست، جداگانه ارزشگذاری میکنند.
اما مزایا و معایب همیشه مسلم و آشکار نیستند.
و تمام مراحل تهیه لیست نویسی برای بسیاری از افراد مناسب نیست – به خصوص برای یک سری کارهای عجولانه یا “انتخاب فیالبداهه”، چیزهایی که ممکن است به طور غیرطبیعی تحت تأثیر جنبه مثبت یا منفی آن قرار بگیریم و اینطور به نظر میرسد که برای انتخاب درست دچار سردرگمی شدهایم.
در اینجا چند استراتژی دیگر برای تصمیمگیریهای بزرگ آورده شده است.
همه آنها برای هر شخص یا برای هر تصمیمی کارساز نیستند، اما همه آنها چیزی برای ارائه به شما دارند که به شما کمک میکند در ذهن خود به درک روشنی از یک موضوع برسید.
و مانع از ایجاد “فلج تصمیمگیری” در خود شوید. زمانی که بیش از حد تردید دارید و درست همان لحظه است که باید در آن واحد، دست به یک انتخاب بزنید وگرنه شکست خواهید خورد.
نتایج را مورد تحلیل قرار دهید
کار کردن در جهت یک تصمیم بزرگ میتواند نوعی دید تونلی به ما بدهد، دید تونلی اختلالی است که با از دست دادن دید محیطی و حفظ دید مرکزی تعریف میشود.
جایی که آن قدر روی عواقب فوری تصمیم مورد نظر تمرکز میکنیم که به نتایج نهایی مورد انتظار یا چیزی که آرزو داریم فکر نمیکنیم.
بنابراین، هنگام انتخاب باید مدتی طول بکشد تا بتوانید نتیجهای که انتظارش دارید را در نظر بگیرید.
هر گزینه را با دقت در نظر بگیرید و سؤالات زیر را از خود بپرسید:
- مشکل احتمالی این انتخاب چیست؟
- چه نتایجی بسیار بعید است؟
- نتایج احتمالی عدم انتخاب این مورد چیست؟
- نتیجه دقیقاً برعکس چه عواقبی خواهد داشت؟
تفکر با توجه به نتایج بلندمدت – و گسترش تفکر کردن برای یادداشت نتایج منفی – میتواند به شما کمک کند در هنگام مواجهه با تصمیم بزرگ خود، وضوح و جهت درست را پیدا کنید.
علت را بپرسید – پنج مرتبه
۵ چرا، یک روش سؤال پرسی برای پی بردن به روابط علت و معلولی در مورد یک مسئله یا مشکل خاص است.
هدف اصلی این روش، یافتن علت اصلی وقوع یک نقص یا مشکل است.
یک تکنیک حل مسئله است که توسط ساکیچی تویودا، بنیانگذار تویوتا ابداع شده است.
وقتی مشکلی پیش میآید، میپرسید “چرا؟” پنج بار. با پرسیدن اینکه چرا چیزی مرتباً ناکام و شکستخورده باقی میماند، در نهایت به علت اصلی میرسید.
چرا ماشین من خراب شد؟ باتری شمع ماشین سوخت.
چرا؟ خطایی رخ داد. چرا؟ موتور ماشین را تنظیم نکردم،
چرا؟ من سخت مشغول بازی کامپیوتری GTA4 بودم.
چرا؟ چون من بدبخت و تنها هستم و شخصیتهای حاضر در بازی، تنها کسانی هستند که واقعاً مرا دوست دارند.
دیدید؟ اتومبیل شما خراب شد زیرا شما یک فرد جامعه ستیز و رنجور هستید.
اگرچه به عنوان یک تکنیک حل مسئله توسعه یافته، ۵ چرا همچنین میتواند به شما کمک کند تا تعیین کنید انتخابی که در نظر دارید با ارزشهای اصلی شما مطابقت دارد یا خیر.
برای مثال:
چرا باید این شغل را بپذیرم؟
آیا درآمد خوبی دارد و فرصتی برای رشد و ارتقا به من میدهد. چرا این موضوع مهم است؟
چون میخواهم شغلی داشته باشم و فقط صرف اینکه شغلی داشته باشم یک رشته مشاغل بیمعنی را قبول نکنم.
چرا؟ چون میخواهم زندگیام معنا پیدا کند.
چرا؟ چون میتوانم خوشحال باشم چرا؟
زیرا شاد بودن تنها چیزی است که در زندگی مهم است.
توجه داشته باشید که گاهی اوقات باید روش پرسیدن”چرا” را تغییر دهید تا سؤالات را در درون خود متمرکز سازید، تا اینکه بر عوامل بیرونی و غیر مرتبط تمرکز داشته باشید.
هیچ سودی نخواهد داشت اگر بپرسید “چرا این شغل پول خوبی پرداخت میکند و فرصتی برای رشد به من میدهد” زیرا مهم این است که این کار انجام میشود، نه اینکه چرا این کار را میکنند.
شاید گاهی شما تمایل داشته باشید، مسئولیت انتخابهای خود را به گردن مشاور شغلی و یا مشاوران روانشناسی بیاندازید.
غرایز خود را دنبال کنید
تحقیقات نشان میدهد افرادی که به سرعت تصمیم میگیرند، حتی در صورت کمبود اطلاعات، بیشتر از افرادی که تحقیق میکنند و گزینههای خود را با دقت سبک سنگین میکنند، از تصمیمات خود رضایت دارند.
برخی از این تفاوتها به سادگی در سطح پایینی از استرس است که تصمیم گرفتهشده ناشی از آن است، اما بیشتر آن به خاطر نحوه کار مغز ما است.
ذهن آگاه (ذهن آگاه شامل همه مواردی است که شما در حال حاضر از آنها آگاه هستید و به آنها فکر میکنید) فقط میتواند بین پنج تا نه افکار متمایز را در هر ذهن به شکلی موزون نگه دارد.
این بدان معناست که هرگونه مشکل پیچیده با بیش از (به طور متوسط) هفت عامل، توانایی ذهن آگاه برای عملکرد موثر را سرریز میکند – که منجر به انتخابهای نامناسب میشود.
یک فکر یا احساس ناخودآگاه اما در مواقعی که باید چند کار همزمان انجام دهیم و در مواقعی که ناچار به حل مشکلات پیچیده هستیم بسیار بهتر عمل میکند.
افرادی که “بر اساس غریزه پیش می روند” در واقع به کاری اعتماد دارند که ذهن ناخودآگاه آنها قبلاً انجام داده است، نه اینکه حدس بزنند و به توانایی محدودتر ذهن آگاهی خود در برخورد با شرایط پیچیده اعتماد داشته باشند.
انتخاب با شماست
از هر روندی که برای رسیدن به تصمیم خود استفاده میکنید، رضایت شما از تصمیمی که میگیرید بستگی زیادی به این دارد که آیا شما ادعای مالکیت گزینههای خود را دارید.
اگر احساس میکنید که تحت فشار قرار گرفتهاید و یا شرایط را کنترل نمیکنید، حتی نتایج مثبتی پیدا خواهید کرد که با رنگ منفی روبرو هستند.
از طرف دیگر، مسئولیت کامل در قبال انتخابهای خود میتواند باعث شود حتی شکست نیز احساس موفقیت کند – شما میدانید که تمام تلاش خود را انجام دادهاید و تجربه ارزشمندی را برای زمان آسایش خود کسب کردهاید.
از چه راهکارهایی استفاده میکنید؟
میدانم که من بسیاری از تکنیک های صدا را کنار گذاشتهام – استراتژی های تصمیم گیری خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.