زمانی که افراد احساس آسیبدیدگی روانی دارند، اغلب رفتارهایی قابلفهم اما توأم با یک حالت آسیب از خود نشان میدهند، برای مثال: بروز رفتاری همچون عصبانی شدن و یا گوشهگیری و انزوا که اینگونه عکسالعملها نشان از یک آسیب روانی در شخص دارد.
قبل از شروع بحث، بسیار تأثیرگذار و کمککننده است که تصور کنید و واقعاً انتظار داشته باشید که گفتگوی خوبی با یک نتیجه رضایتبخش پیش رو خواهید داشت یعنی با ذهنیت مثبتی جلو بروید.
ابراز احساسات یک فرد بهطور عادی، سرزنش نکردن فوری شخص مقابل هنگام صحبت کردن و ارائه راهحلهایی که میتوانند بهصورت بالقوه وجود داشته باشند از مهارتهای ارتباطی ارزندهای هستند که باید درباره آنها بیشتر بدانیم.
وقتی شخصی احساس صدمهدیدگی روانی میکند، معمولاً یکی از این دو کار را انجام میدهد – یا کنار میکشد و منزوی میشود و یا با شدت و خشونت هرچه تمام از دیگران انتقاد میکند.
هر دو این استراتژیها از مکانیسمهای خود محافظتی هستند، اما هیچ یک از آنها راهی مؤثر برای برقراری ارتباط سالم و تأمین نیازهای واقعی او نخواهد بود.
یکی از سختترین کارهایی که در این شرایط باید انجام دهید این است که اتفاقاً خیلی مستقیم و شفاف با شخصی که باعث آزار و ناراحتی شما شده، از احساسات خود بگویید، بخشی به این دلیل که شما عصبانی هستید و بخشی به این دلیل که از این هم میترسید نکند او به حرف شما گوش ندهند و اهمیتی به شما ندهد، آسیب کدامیک بیشتر خواهد بود؟
برقراری ارتباط در مورد آنچه به شما آسیب رسانده است اگر به روشی باشد که تهمتآمیز نباشد و کسی را متهم نکنید چه بسا مفید هم واقع شود و مسیری را برای طرف مقابل فراهم کند تا بتواند کاری که موجب ناراحتی شما شده را هم جبران کند، حتی میتواند رابطه شما را بهبود بخشد.
در زیر به سه مرحله اشارهشده است که میتواند به شما در بیان احساسات و درخواست آنچه میخواهید کمک زیادی کند.
اول: منتظر نتیجه خوبی از گفتگوی خود باشید
مردم معمولاً از ابراز احساسات خود اجتناب میکنند زیرا نمیخواهند درگیری و تنش ایجاد کنند یا رویارویی با چالش داشته باشند.
این فرض که ابراز احساسات شما باعث درگیری میشود کاملاً اشتباه است.
انصافاً، اکثر مردم در نهایت به این نتیجه میرسند که احساسات واقعی خود را نشان ندهند، زیرا در گذشته آنها سعی کردهاند احساس خود را بیان کنند و نتیجه خوبی نگرفتهاند.
اما وقتی تصور میکنید چیزی بد پیش میرود، آماده میشوید که واقعاً آن رویداد بد پیش برود.
در نتیجه قبل از گفتگو با ذهنیت مثبتی شروع کنید.
وقتی افراد انتظار دعوا دارند، اغلب از ابراز احساسات منفی که باعث ایجاد فاصله ناخوشایند بین دو نفر میشود، خودداری میکنند یا صبر میکنند تا چنان ناراحت شوند که دیگر نتوانند آن را نگه دارند و منجر به دعوا میشود.
احساساتی که ممکن است هفتهها خلقشان را تنگ کرده باشد در اثر کوچکترین تنشی خودش را نشان میدهد و این احساس باعث میشود با شخص مقابل گلاویز شوند و در نهایت منجر به دعوا میشود.
به جای این کار، تصور کنید اگر هنگام صحبت با همسرتان بهگونهای باشد که احساس آرامش داشته باشید چگونه خواهد بود.
وقتی انتظار ندارید که مکالمه بد پیش برود و بتوانید نتیجه مثبتی را پیشبینی کنید، رویکرد و انرژی شما کاملاً متفاوت و مثبت خواهد بود.
در عمل گفتگوی خوبی خواهید داشت.
دوم : احساسات خود را ابراز کنید بدون اینکه هیچ قضاوت و یا سرزنشی نسبت به طرف مقابل داشته باشید.
اکثر مردم زمانی جرئت بحث و گفتگو پیدا میکنند که طرف مقابل با روی گشاده پذیرای شنیدن است، آنها تمایل بیشتری برای بیان اینکه بگویند چرا مرتکب اشتباه شدهاند پیدا میکنند.
گفتن این عبارت که، من ناراحت هستم، زیرا تو وقت کافی را با من نمیگذرانی.
من عصبانی هستم، زیرا تولد من را فراموش کردی. این عبارات بیانگر این است که فرد آسیبدیده با آرامش و فراغ بال به بیان احساساتش میپردازد.
درحالیکه ابراز احساسات برای برقراری ارتباط سالم مهم و ضروری است، اما دنبال کردن و تکرار آنچه شخص مقابل مرتکب اشتباه شده است بلافاصله فرد مقابل را در حالت دفاعی قرار داده و همین رفتار منجر میشود که او تمایل کمتری برای شنیدن صحبتهای شما از خود نشان میدهد.
شروع یک ارتباط همواره با بیان ساده درباره احساس خود اتفاق میافتد، بدون اینکه بخواهید احساستان را بیتقصیر نشان دهید.
من ناراحتم.
من احساس درد میکنم.
احساس ناامیدی میکنم درحالیکه به نظر ساده میرسد، اما برای اکثر مردم، ایده گفتن احساسات به دیگران بدون توجیه احساس میتواند بسیار اضطرابآور باشد، زیرا شما در برابر انتقاد یا قضاوت همسرتان آسیبپذیر هستید.
اگر شریک زندگی من فکر کند که احساسات من صحیح نیستند چه؟، یا بدتر از آن، اگر اهمیتی ندهند آن موقع چه میشود؟
اما اگر شخصی که با او صحبت میکنید به شما اهمیت دهد، پاسخ طبیعی او در برابر بیان احساس شما “چرا؟” خواهد بود.
آن شخص اکنون آمادگیاش را برای شنیدن نشان داده و با این روش شما را به مکالمهای مسالمتآمیز با خود دعوت کرده است.
سوم: به شخص مقابل از احساس واقعی خود و آنچه دوست دارید داشته باشید بگویید و برایش راهحلهایی هم پیشنهاد دهید.
احساسات آسیبدیده به دلیل اتفاقی که دوست ندارید یا نمیخواهید انجام شوند در درون شما ایجاد میشوند.
در طرف دیگر چیزی که شما نمیخواهید، و فکرش را نمیکنید، چیزی وجود دارد که شما بهشدت خواهان انجام آن هستید.
یعنی کاری که میخواهید حتماً انجام شود و در واقع خواسته قلبی شما است.
برای مثال میگویید، احساس عصبانیت میکنم، زیرا دوست ندارم از کار برکنار شوم – میخواهم شنیده شوم.
یا، احساس میکنم صدمهدیدهام، زیرا دوست ندارم که شما همیشه اینقدر سرت شلوغ باشه که زمانی برای من نداشته باشی – من میخواهم زمان بیشتری را با من سپری کنی و برایم وقت بیشتری بگذاری.
بهجای اینکه به دنبال توجیه احساسات خود باشید، از قسمتهایی که دوست ندارید عبور کنید و بجای اینکه درباره آنچه دوست ندارید صحبت کنید، در عوض مستقیماً بروید سر آنچه دوست دارید اتفاق بیفتد و درباره آنها صحبت کنید.
از شخصی که درحالیکه انجام دادن کاری است که شما را آزار میدهد بخواهید کارش را متوقف سازد، برای مثال شخصی که در حال انتقاد از شما است، این کار کاملاً متفاوت از این است که از او بخواهید کاری را انجام دهد که مطلوب شماست، مانند پشتیبانی و حمایت کردن او از شما.
من احساس تنهایی میکنم –من واقعاً دوست دارم اگر میتوانیم زمان بیشتری را با هم سپری کنیم.
این امر و صحبت کردن از دید مثبت درباره آنچه دوست دارید، نهتنها از قرار دادن شخص مقابل در حالت دفاعی جلوگیری میکند، بلکه بهطرف مقابل این قدرت را میدهد تا تشخیص دهد چه کاری برای بهتر شدن اوضاع از دستش بر میآید.
این مزایای دو برابری دارد که موجب افزایش احتمال شنیده شدن و برآورده شد خواستههای شما میشود