در دنیای امروز بسیار اهمیت دارد که برای دفاع از حق خودمان قاطعیت داشته باشیم. برونگرایی ارزشمند است. ما آموخته ایم «قوی» باشیم و اعتمادبهنفس داشته باشیم – به دنبال آنچه میخواهیم برویم و خود را قوی و نیرومند نشان دهیم. ساکت و متفکرانه یک گوشه نشستن نشان از بیعرضگی دارد. اخبار را دنبال کنید و رفتار سیاستمداران و صاحبنظرانی که بسیار مطمئن به نظر میرسند را زیر نظر داشته باشید.
با لکنت حرف زدن، بیثبات یا نامطمئن بودن، برای ما چیزی جز ضعف به ارمغان نمیآورد. برای جلوگیری از شرمساری چنین اتهاماتی هر چیزی خواهیم گفت. اما آیا ما در تلاش برای ابراز وجود خودمان و اعتماد به نفس، بهای پنهانی چیزی را میپردازیم؟
آیا میتوان بیش از حد اعتمادبهنفس داشت؟
شما احتمالاً افرادی را میشناسید که با حاضرجوابی بیادبانهای شما را خیره کنند. آنها حتی ممکن است باعث احساس عدم امنیت در شما شوند، و حس حسادت شما را به دلیل اعتمادبهنفس ظاهری و مهارتهای ظاهری خود برانگیزند. آیا چیزی پنهان در پشت اعتمادبهنفس ظاهری آنها کمین کرده است؟ شاید برایتان پیشآمده باشد که در زندگی رمانتیک خود جذب افراد با اعتماد به نفس شده باشید.
اما همانطور که شناخت بیشتری از آنها پیدا کردید متوجه شدید آنطور که فکر میکردید نبودهاند و آنچه در ظاهر به نظر میرسد این است که این اعتمادبهنفس واقعی نیست، بلکه نوعی خودرایی است که برای پنهان ساختن ترس و شکنندگی در ناخودآگاهشان وجود دارد. وقتی جذب و محصور اعتمادبهنفس بالای فردی میشویم، ممکن است حسابی جا بخوریم، وقتی متوجه شویم شخصیت وی بهگونهای رشد کرده است تا کمبود اعتمادبهنفس و عدم امنیت را اینگونه جبران کند شوکه میشویم.
شبیه سیاستمداران برجستهای که بسیاری از مردم آنها را دوست دارند یا از آنها متنفرند، به نظر میرسد فردی «قوی» با اعتمادبهنفس است درصورتیکه ممکن است در واقعیت کسی باشد که بهظاهر فرهیخته و مبادی آداب است ولی فقط شخصیت سرگرمکننده و پرسروصدایی دارد، مانند جادوگر اوز(یکی از شخصیتهای یک داستان آمریکایی که ظاهری فریبنده دارد ولی در عمل بدجنس و بدخواه است). در زیر این ظاهر مهیج و پرسروصدای با اعتمادبهنفس، ترس و آسیبپذیری پنهانی وجود دارد که جرئت فاش کردن آن را ندارند. با اعتماد به نفس بودن هیچ اشکالی ندارد. اما اغلب، افراط بیشازحد در یک خصوصیت میتواند ما را از حالت تعادل خارج کند، به ویژه هنگامیکه برای جبران کردن یک نقص و کمبود، شخصیت دیگری نمایان شده باشد.
سختگیری و دوپاره سازی احساسی
در این سازوکار دفاعی، فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیمبندی میکند؛ و همهچیز را سیاهوسفید میبیند. از قانون همهیاهیچ استفاده میکند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر میدهند. یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار میگیرد.
علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد. ذهنی که بهیقین میچسبد و انعطافپذیری ندارد، ذهنی است که به روی عقاید و دیدگاههای جدید بسته است.
اعتماد به نفس بیشازحد به یک قطعیت ذهنی و عاطفی اشاره دارد
محدود کردن تفکر ما به دستههای سیاهوسفید ساده. ما درگیر «تقسیم» روانشناختی هستیم – چیزهایی را در دستههای شسته رفته که نظم و قابل پیشبینی بودن زندگی ما را ارائه میدهد، وارد میکنیم.
در این شرایط ما بهشدت افراطی فکر میکنیم، بدون هیچ حد وسط شما یا با من هستید یا علیه من. تو یا مرا دوست داری یا از من متنفر هستی. تصدیق افکار و احساساتی که به نظر میرسد در تقابل با یکدیگر هستند دشوار است. ما مردم را به دودسته خوب یا بد تقسیم میکنیم تا اینکه بخواهیم درک کنیم که همه، از جمله خود ما، دارای ویژگیهای مثبت و نهچندان درخشان هستند. چنین تفکر دوپاره سازی(سیاهوسفید یا تفکر همهیاهیچ) معمولاً هنگامی اتفاق میافتد که زندگی درونی ما آشفته و ناآرام باشد، شاید به دلیل ضربههای اولیه یا احساس عدم امنیت در خانواده ما باشد.
خانوادهها میتوانند با مراجعه به مشاوره خانواده در این موارد نقش کلیدی داشته باشند.
اگر به یک افکار و رفتار افراطی و انعطافناپذیر روی آورید، ممکن است نشاندهنده یک اختلال شخصیت در شما باشد (مانند اختلال شخصیت مرزی). در نظر گرفتن دیدگاههای دیگر یا همدردی با احساسات مردم دشوار است چراکه ما دچار ناامنی پنهان در ناخودآگاه خود شدهایم. زندگی آنطور که ممکن است فکر کنیم منظم و مرتب و قابل پیشبینی نیست.
یکی از نشانههای سلامت عاطفی و روانی، توانایی انعطافپذیری و میزان تحملپذیری ما در شرایط دشوار است. همچنین تمایل به تحمل ابهامها و وضعیتهایی با عدم اطمینان در زندگی است.
تصدیق اینکه ما چیزی را نمیدانیم نشانه ضعف نیست
درست برعکس نیاز به یک فرد قوی و مطمئن است که اعلام کند، «من نمیدانم!» یا «من مطمئن نیستم» یا «من باید بیشتر در مورد آن فکر کنم». شاید شما کسی باشید که میتوانید از سطح بالاتری از اعتمادبهنفس بهرهمند شوید. اگر درگیر کمالگرایی هستید یا زندگی خود را در تلاش برای جلوگیری از شرمساری برنامهریزی میکنید، ممکن است در بیان دیدگاهها یا نیازهای خود تردید داشته باشید، زیرا میترسید مورد انتقاد یا تمسخر دیگران قرار بگیرید.
از طرف دیگر، شاید شما تمایل داشته باشید تصویری از اعتماد به نفس را متناسب با آنچه در واقع هستید ارائه دهید. اگر چنین است، دفعه بعدی که قصد دارید چیزی را با اعتماد به نفس ظاهری بیان کنید، مکث کنید و به آنچه میخواهید بگویید توجه و آگاهی داشته باشید.
آیا این حس با احساس درونی شما طنینانداز و همسو است؟ آیا همانطور که دوست دارید باور کنید درباره آن اطمینان دارید؟ شاید لحن ملایمتری را در نظر بگیرید که نشان از فروتنی در سخنان شما باشد – جایی برای ابهام و عدم اطمینان که بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است. ممکن است دریابید که زندگی با چنین فروتنی یک راه آرامشبخشتر و راحتتر در جهان است و درعینحال هماهنگی بیشتری در روابط شما ایجاد میکند.