اختلال سوگ یا به عبارت علمیتر «اختلال پیچیده سوگ» (Complicated Grief Disorder)، یک واکنش روانی پیچیده و طولانی به از دست دادن فرد عزیز و مورد علاقه است. این اختلال بهصورت افراطی و غیرطبیعی ادامه پیدا میکند و توانایی فرد را برای بازگشت به زندگی عادی مختل میکند. در این مقاله از مرکز مشاوره و روانشناسی بینش نوین میپردازیم.
تفاوت بین اختلال سوگ و غم معمولی
تفاوت اصلی بین غم طبیعی و اختلال از نوع سوگ در مدت زمان و شدت واکنشهای عاطفی است. غم طبیعی واکنشی معمول به از دست دادن است که در آن فرد احساساتی مانند غم، خشم، یا ناراحتی را تجربه میکند. با این حال، این احساسات به مرور زمان کاهش مییابند و فرد با گذشت ماهها یا حتی هفتهها به تدریج به زندگی روزمره خود بازمیگردد. در غم طبیعی، فرد میتواند به تدریج با از دست دادن کنار بیاید و زندگیاش را ادامه دهد.
اما در اختلال از نوع سوگ واکنشهای عاطفی بیش از شش ماه تا یک سال ادامه پیدا میکند و فرد نمیتواند به شکل طبیعی به زندگی بازگردد. احساسات شدید و مداوم باعث میشود فرد در انجام کارهای روزمره دچار مشکل شود و افکار وسواسگونه درباره فقدان او را آزار دهند. این نوع سوگ بر سلامت جسمی و روانی تاثیر میگذارد و ممکن است نیاز به مداخله و درمان تخصصی داشته باشد.
اختلال سوگ چطور تشخیص داده میشود؟
تشخیص اختلال از نوع سوگ توسط یک متخصص و بر اساس علائمی که سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهند، انجام میشود. این اختلال زمانی تشخیص داده خواهد شد که علائم برای حداقل یک سال در بزرگسالان و شش ماه در کودکان یا نوجوانان ادامه داشته باشد. همچنین، این علائم باید روزانه و حداقل در یک ماه گذشته قبل از تشخیص رخ داده باشند.
برای تایید تشخیص اختلال سوگ، پزشک به دنبال حداقل سه مورد از موارد زیر میگردد:
- احساس از دست دادن بخشی از وجود خود: فرد حس میکند با از دست دادن عزیزش، بخشی از وجود او نیز از بین رفته است.
- عدم پذیرش فقدان: فرد نمیخواهد یا نمیتواند قبول کند که این فقدان رخ داده است.
- اجتناب از یادآوریها: فرد از هر چیزی که به نوعی یادآور فقدان است، دوری میکند.
- تجربه درد شدید عاطفی: فرد احساسات دردناکی را به شکل مداوم و شدید تجربه میکند.
- عدم توانایی در فعالیتهای اجتماعی: فرد نمیتواند در فعالیتهای اجتماعی خانوادگی یا دوستانه شرکت کند.
- بیحسی عاطفی: فرد مانند گذشته احساسات خود را تجربه نمیکند یا احساس میکند که از لحاظ عاطفی بیحس شده است.
- احساس بیمعنایی زندگی: پس از فقدان، فرد احساس میکند که زندگی دیگر معنایی ندارد.
- احساس تنهایی و جدایی از دیگران: فرد ممکن است حس کند که از دیگران جدا شده یا ارتباط عمیق خود را با اطرافیان از دست داده است.
اگر این علائم بهطور مداوم و برای مدت طولانی وجود داشته باشند، پزشک میتواند تشخیص دهد که فرد دچار اختلال از نوع سوگ شده و ممکن است نیاز به درمان تخصصی داشته باشد.
مراحل اختلال سوگ
اختلال سوگ اغلب با طی کردن مراحلی همراه است که به افراد کمک میکند احساسات خود را درک کنند و بهبود یابند. این مراحل به طور کلی شامل موارد زیر است:
انکار (Denial)
در این مرحله، فرد ممکن است باور نکند که از دست دادن اتفاق افتاده است. این واکنش طبیعی به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای کاهش شوک اولیه عمل میکند.
خشم (Anger)
وقتی انکار کاهش مییابد، خشم به عنوان واکنش احساسی ظاهر میشود. فرد ممکن است احساس کند که این اتفاق ناعادلانه بوده و حتی خشم خود را به دیگران یا شرایط بیرونی نسبت دهد.
چانهزنی (Bargaining)
در این مرحله، فرد ممکن است با خود یا نیرویی بالاتر معامله کند و به دنبال راههایی برای بازگشت به شرایط قبل باشد. این مرحله اغلب شامل تفکراتی مانند «اگر این کار را میکردم، شاید این اتفاق نمیافتاد» است.
افسردگی (Depression)
واقعیت از دست دادن کاملاً آشکار میشود و فرد ممکن است احساس غم و ناامیدی عمیقی را تجربه کند. این مرحله معمولاً با کنارهگیری اجتماعی یا از دست دادن علاقه به فعالیتها همراه است.
پذیرش (Acceptance)
در نهایت، فرد به یک درک منطقی از شرایط میرسد و میپذیرد که زندگی بدون فرد یا شرایط از دست رفته ادامه دارد. این پذیرش به معنی فراموش کردن نیست، بلکه به معنای سازگاری و ادامه زندگی است.
تفاوت اختلال سوگ و سوگ طبیعی
اختلال سوگ و سوگ طبیعی از نظر شدت، مدت زمان و تأثیر بر عملکرد روزمره تفاوت دارند. سوگ طبیعی یک واکنش عاطفی معمول و قابل پیشبینی به از دست دادن است که با گذشت زمان کاهش مییابد و فرد میتواند به زندگی عادی خود بازگردد. در مقابل، اختلال سوگ پیچیده یا مزمن زمانی رخ میدهد که فرد برای مدت طولانی و با شدت غیرطبیعی درگیر غم و اندوه میشود و این احساسات باعث اختلال جدی در جنبههای مختلف زندگی مانند کار، روابط اجتماعی یا سلامت روان میشود. در اختلال سوگ، ممکن است علائمی مانند ناتوانی در پذیرش از دست دادن، بیحسی عاطفی، یا تفکرات وسواسی درباره فرد از دسترفته به چشم بخورد که نیازمند درمان و مداخله حرفهای است.
راههای درمان اختلال از نوع سوگ
درمان اختلال از نوع سوگ شامل روشهای مختلفی است که به فرد کمک میکنند با احساسات پیچیده و ماندگار ناشی از فقدان مواجه شود و به زندگی روزمره بازگردد. این روشها شامل رواندرمانی، دارو درمانی، حمایت اجتماعی و تغییرات در سبک زندگی هستند.
رواندرمانی
رواندرمانی یکی از مؤثرترین روشهای درمان اختلال از نوع سوگ است. درمان متمرکز بر سوگ به افراد کمک میکند با احساسات خود مواجه شوند و از اجتناب از یادآوریهای فقدان دست بردارند. درمان شناختی-رفتاری (CBT) نیز میتواند افکار منفی را شناسایی و تغییر دهد و فرد را برای مقابله با افکار وسواسی کمک کند. درمان اختلال سوگ مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) به فرد کمک میکند تا احساسات را بپذیرد و به سمت اهداف جدید در زندگی حرکت کند.
دارو درمانی
داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب ممکن است به افرادی که علاوه بر سوگ، از افسردگی یا اضطراب رنج میبرند، کمک کنند. این داروها میتوانند شدت احساسات و افکار منفی را کاهش دهند و رواندرمانی را مؤثرتر کنند.
حمایت اجتماعی
گروههای حمایتی به افراد اجازه میدهند تجربیات خود را با دیگرانی که شرایط مشابه دارند به اشتراک بگذارند. این گروهها میتوانند احساس تنهایی را کاهش داده و حمایت اجتماعی مؤثری ارائه دهند.
تغییر سبک زندگی
عادات سالم مانند ورزش منظم، خواب کافی و تغذیه مناسب میتوانند به بهبود وضعیت روحی کمک کنند. فعالیتهای بدنی، به ویژه ورزشهای هوازی، به کاهش استرس و ایجاد حس بهتر در فرد کمک میکنند.
این ترکیب روشها به فرد کمک میکند تا به تدریج از احساسات شدید سوگ عبور کرده و به زندگی عادی بازگردد.
سخن پایانی
اختلال از نوع سوگ یک وضعیت روانی پیچیده است که میتواند تاثیرات جدی بر زندگی فرد بگذارد. تشخیص به موقع و استفاده از روشهای درمانی مناسب میتواند به بهبود فرد و بازگشت به زندگی عادی کمک کند. اگر شما یا یکی از عزیزانتان دچار علائم این اختلال هستید، بهتر است با یک متخصص مشورت کنید تا بهترین روشهای درمانی برای شما انتخاب شود.
اگر احساس میکنید غم از دست دادن به شما اجازه نمیدهد به زندگی عادی بازگردید، مشاوره فردی میتواند فرصتی باشد تا با حمایت یک متخصص، مسیر بهبودی و آرامش را پیدا کنید.