شرم: هیجانی پنهان و خطرناک
مانند هر هیجان دیگری، شرم هم برای ما پیامهایی دارد؛ بیکفایتی، بیارزشی، تأسف و فاصلهگیری از دیگران.
شرم به روشنی سبب میشود که تجربه احساسات مثبت ما با وقفه مواجه شود.
ما باید توجه داشته باشیم که هیجانات مانند جریان رودخانهای در درون ما جاری هستند
و اتفاقات بیرونی فقط تجربه هیجانی را از سطح ناخودآگاه رها میکند.
همان طور که گفتم رویدادها یا انسانهایی که در اطراف ما زندگی میکنند میتوانند مانند یک ماشه کشان شرم درونی ما را رها سازند،
در کنار این باید ناتوانی در رسیدن به استانداردهای درونی خود را نیز به عنوان یکی دیگر از ماشه چکان های شرم در نظر گرفت.
شرم هیجانی است که به تجربههای ناخوشایندی که فرد از خود دارد گره خورده و سبب میشود
احساسات ناخوشایندی در مورد ناکافی بودن در فرد ایجاد شود،
بنابراین اصلاً عجیب نیست که ببینیم شرم باعث میشود که فرد خود را از بقیه مخفی کند.
شرم: هیجانی پنهان و خطرناک 
گاهی اوقات ما شرم را با احساس گناه اشتباه میگیریم. احساس گناه زمانی به شما دست میدهد
که مرتکب کار اشتباهی شدید و وجود این احساس به شما فشار میآورد تا اشتباه خود را جبران کنید.
ما تمایل زیادی برای گفتگو در مورد احساس گناه خود داریم و دنبال کمک گرفتن از دیگران برای حل احساس گناه خود هستیم.
اما متأسفانه در مورد شرم اینطوری نیست و فردی که عمیقاً اسیر این هیجان است، تمایل چندانی برای گفتگو در مورد آن ندارد.
دلیل آن را میتوان اینگونه توضیح داد که تجربه شرم چنان سنگین و دردناک است و آنچنان با مفهوم “خود” در هم آمیختهشده
که فرد ترجیح میدهد به آن نپردازد و از فضاهایی که میتوانند برای او کمک کننده باشد هم فاصله میگیرد.
نکته مهم دیگر این است که احساس گناه رفتار نابهنجار را شامل میشود اما شرم به صورت مستقیم در مورد نوع بودن فرد در زندگی است
و الزاماً ارتباطی به رفتار او ندارد، هرچند که بر روی رفتار بسیار تأثیرگذار است.
شرم: هیجانی پنهان و خطرناک
همان طور که قبلاً گفتیم، یک موقعیت، چه واقعی و چه خیالی، میتواند هیجان شرم را فعال کند
و روی پاسخدهی فرد به محیط تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال، فردی ممکن است به خاطر دریافت نمره پایین در دانشگاه خود را سرزنش کند
و احساسات ناخوشایندی نظیر بیکفایتی که ناشی از شرم است، را تجربه کند.
شرم میتواند در مورد مسائلی نظیر هوش، ظاهر و توانایی، خودی نشان بدهد.
مثلاً زنی را تصور کنید که اضافه وزن شدیدی دارد و به خاطر شرمی که تجربه میکند،
نمیخواهد از خانه خود خارج شود، او معمولاً خود را بیرحمانه سرزنش میکند
و انتظار دارد که دیگران هم او را قضاوت کنند. حمله به دیگران، یکی از مکانیزم هایی است
که فرد به کمک آن خود را از شر تجربه دردناک شرم، خلاص میکند. او برای فرار از این هیجان ناخوشایند، رفتار تحقیرآمیزی با دیگران دارد
یا آنها را شرمنده میکند و به نوعی تلاش دارد با سرزنش دیگران، شرم خود را به آنها منتقل کند.
مردی را تصور کنید که فکر میکنید دیگران او را بیکفایت میدانند، او برای اینکه بتواند همسر خود را تحت کنترل داشته باشد،
دائماً با سرزنش و ایجاد احساس حقارت، عزت نفس او را مورد تهاجم قرار میدهد
و آرامآرام همسر او در مقابل این هم تهاجم روانی ضعیف شده
و دائماً دنبال تأیید و نوازش همسر خود میرود. در این شرایط مرد احساس کاذبی از اعتمادبهنفس دارید زیرا میتواند از کنار شرم خود عبور کرده
و همسر خود را کنترل کند. از آنجایی که هیجان مرکزی در اختلال خودشیفتگی، شرم است، ما در میان افراد نارسیس بسیار میبینیم
که برای مراقبت از خود، تلاش میکنند که شرم خود را به دیگران منتقل کنند.
شرم: هیجانی پنهان و خطرناک
تجربه خشم در افرادی که مورد آزار و اذیت یا خشونت شدیدی قرارگرفتهاند، بسیار عمیق است.
کودک معمولاً وقتی مورد خشونت یا آزار و اذیت قرار میگیرند، خود را مسئول این اتفاقات میدانند
و این اولین جرقه ایجاد شرم در وجود آنها است.
یکی دیگر از موارد ایجاد شرم در کودکان، بستگان آنها هستند که رفتارهای شرمآور از خود نشان میدهند
و همان طور که قبلاً گفتیم کودکان تمام این نقصان را متوجه خویش میداند.شرم: هیجانی پنهان و خطرناک
ما به صورت کلی بزرگترین دلیل به وجود آمدن شرم در کودکان (و البته بزرگسالان)، سرزنش است.
وقتی کودکی توسط والدین خود سرزنش میشود، زخمی بسیار عمیق از “به اندازه کافی خوب نبودن” در روان او نقش میبندد
و او این زخم را تا سالیان دراز با خود حمل میکند. فراموش نکنیم که این الگوی سرزنش آرامآرام درونی شده
و فرد دیگر نیازی به حضور کسی برای سرزنش خود ندارد و دائماً مشغول انجام اینکار با خود است.
شرم معمولا با هیجاناتی دیگری نظیر خشم، ترس و اندوه همراه است. حضور این هیجانات، از آنجایی که بر پایه شرم ایجادشدهاند،
سبب میشود که فرد اختلالات روانی شدیدی نظیر اضطراب و افسردگی اساسی رو تجربه کند.